- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای کعبۀ وصال زمین خال روی تو ای اهدنا الصراط زمان تاب موی تو یکـبار گرد روی عـبا را تکـان بده یک عمرسیل رحمت حق را نشان بده بالا نـشیـن قـلـۀ احـسانی ای حـسن مغروق در عبارت رحمانی ای حسن آشفـته گـیـسویت به دل باد میدهی اینگونه دلبری به جهان یاد میدهی زیبای فاطمه همه مجـذوب هـیبـتت پیچیده بین گوش فلک صوت غیرتت با یک نگاه جنگ جمل را بهم زدی روز سـیـاه قـوم خـوارج رقـم زدی تیغـت ربـود از دل عـالـم قـرار را برقـش گرفت دامن اُشـتر سوار را ای انتهای غـزوۀ فـتحاً مبـین حسن دشمن به ضرب تیغ تو دارد یقین حسن نام تو را خدای تو خوب انتخاب کرد پس باید از به غیر حسن اجتناب کرد ما ریزه خـوار سفـرۀ آبادیات شدیم مبهوت دام و شیوۀ صیادیات شدیم سبز است با نگـاه تو بخت سیـاه ما مُهر ثواب خورده به روی گـناه ما از کوچۀ کـرامتت هر بار میرویم با کوله بار جود تو پُـربار میرویم ما را گدای دست کـریمت نوشتهاند از جـیره دارهای قدیـمت نـوشتهاند
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
مرغ درمانـدهام و بال و پَـرم افتاده قرعۀ خون جگری بر جگرم افتاده معصیت ریـشۀ ایـمان مرا سوزانده بیسبب نیست ز شاخه ثـمرم افتاده یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنـقــدر دام گـنـه دور و برم افـتـاده دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسـط مـعـرکه دیـدم سـپـرم افـتـاده همۀ دار و ندار دل رسوای من است این دو تا قطره که از چشم ترم افتاده حُب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبـان هـمه، حالا خـبـرم افـتـاده دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزیام دست خـدایـان کـرم افتاده بیسبب نیست به لب نادعلی میخوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشۀ دلبـر نظرم افتاده تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد بـادۀ نـاب هـم آخـر ز سـرم افـتـاده روزیام کرب و بلا نیست ولی شکرِخدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده مادری حال پریشان به حرم آمد و گفت: خـنجـری کـند به جـان پسرم افـتاده چقـدر چشم طمع بر زره و پیـرهنِ تشنۀ در دلِ خون غوطه ورم افتاده
: امتیاز
|
محکومیت علمیات انتحاری داعش در تهران و درس های آن
امـروز وطن معنی غـم را فهـمـیـد بـا سـایـۀ جـنـگ مـتهـم را فهـمـیـد از خـواب پـریــد کـشـور مـن، امـا مـعـنـای مـدافــع حــرم را فـهـمـیـد ************ محسن ناصحی************* هم خون شهید خاک را رنگین کرد هم غصه فضای شهر را سنگین کرد وقـتش شده تا کمی بـیاید به خودش هر کس به مدافع حـرم توهین کرد ***********محمدحسین رحیمیان************ داده به که هشدار کنون، رهبرِ ما؟! این محضِ تلنگر است ،آمد سرِ ما! با خونِ مدافعان، نه با سازش و ترس! شد سـایۀ جـنگ، دور از کـشورِ ما ************عارفۀ دهقانی************* ای کاش سیاسیون که هوشیار شوند از خواب گران خویش بـیدار شوند آنـانـکـه شـدنـد مـنـکـر دفـع خـطـر ای کـاش که لا اقـل، دیـنـدار شـونـد ************ ناصر زارعی************* نادیـده گرفـت حُـرمت و ارزش را بُـرد از سـرمـان سـایـهٔ آرامـش را تـدبـیـر و امـیـد را بـگـو بـرخـیـزد پـرداخـت کـند هـزیـنـهٔ سـازش را! ************ مرضیۀ عاطفی *************
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لـذّت تـرک گـنه را نچـشیـدم افـسوس تو مرا فـاش به هنگـام گـنه میدیـدی من تو را دیدم و انگـار ندیـدم افسوس
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
تو رب بندهپـرور، من عـبد شرمسارم این نـامۀ سیـاهـم، این چـشم اشکـبارم لطف و کرامت از تو اشک خجالت از من بگذار تا بگـریم چـیزی جز این ندارم تو در کتاب وحیَت از عفو خویش گفتی من نیز کردم اقـرار گـفـتم گـناهکـارم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
غـفّـاری و حکـیمی و ربّـی و داوری فـوق عـروج وهم و فـراتر ز بـاوری خالیست از ثواب و پُر است از خطا وجرم پـرونـدۀ سـیـاه مـرا هر چـه بـنـگـری
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی وفا کردی جفا کردم، جفا کردم وفا کردی تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی ز عبد بیحیای خود حیا کردی حیا کردی مرا هر لحظه زنجیر گناهی بود بر گردن تو خواندی و مرا از آتش دوزخ رها کردی من از تو قهـر کردم تو پیـام آشتی دادی کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردی من بیچاره از غفلت دویدم جانب شیطان تو از رحمت مرا با دوستانت آشنا کردی تو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردی من از فرمان تو کردم تمّرد، بارمعبودا! تو حاجات مرا بر لب نیاورده روا کردی من از خود آبرو بُردم تو بر من آبرو دادی من از غفلت چهها کردم تو از رحمت چهها کردی اگر میخواستی در آتش قهرت بسوزانی چرا این روسیه را زائر کرب و بلا کردی گرفـتی در بغـل تـا قـبر ثـارالله را میثم! به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
به غـفلـت رفـت عـمر نازنـینم هـوای نفـس، گشتـه هـمنـشیـنم به جای آنکه پا بر عرش کوبم گـنـه کوبـیـد بـر خـاک زمیـنم گـنـاهـانـم شــده ســـد نـگـاهـم کـه حـتـی پـیش پایـم را نبـیـنم همه از جرم خود شرمنده گشتند من از عـفـو الهــی شـرمگـینم گـنــه روی گـنـه در آستــانـت خـطـا پشـت خطــا در آستـیـنم دو دست آلوده، دو چشمِ گنهکار دو کاتب در یسـار و در یمـینم همـاره تـو مـرا هـشـدار دادی همیشه بـود شیطان در کـمـینم ببخشی یا نبخشـی، شرمسـارم بسوزی یا نسوزی، من هـمینم از آن ترسم که فـردای قیـامت گـناهــانم شـود نـقـش جـبـیـنـم به میثم بخش یارب میثمت را کـه مــداح امـیـر الـمـؤمـنـیـنـم
: امتیاز
|
مناجات ماه رمضانی و روضۀ حضرت عباس علیه السلام
گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده لابه لای بـنـدگـان خـوبت ای رب کـریم بندهای درمانده در مهمانیات داخل شده من همان عبد پشیمانم که عمری میشود در میان خوابِ جهل از محضرت غافل شده شرّ من از این طرف هرچه به سویت شد بلند خیر تو از آن طرف سویم فقط نازل شده تو خودت من را به عفوت پُر توقع کردهای هر زمان که کار من در معصیت مشکل شده گریهام خون دل هجرانم از ذکر شماست این دو قطره آبرو با خون دل حاصل شده قـطرهای ناچـیزم و دریا حسابـم میکنی بـاز هـم آقـاییات خـرج من سـائـل شـده عمر من در دوری از صاحب زمان طی گشت و رفت سالهـا داغ فـراقـش عـقـدهای بر دل شده آبروی روزه و حج و نماز من علی است با ولای مـرتضی هر طاعـتم کامل شده بر من هجران زده، ای مهربان خرده مگیر قـبلهام سوی نجـف امشب اگر مایل شده مطمئـنـم فـاطـمـه آن را خـریـده از ازل روضهای که نذر چشمان ابوفاضل شده حرف از سقای عطشانی است که در علقمه خاک ها با قطره قطره شرمِ مشکش گِل شده وای از آن پیکر که غرق تیر با ضرب عمود از فرس بیدست بر روی زمین نازل شده پـارههـای پـیـکـر خـونـیِّ سـقـای حــرم قـسـمـت سـر نـیــزۀ بــرنــدۀ قـاتـل شـده نه عـلی اکـبر برایش مانـده نه سـقا دگر عـمۀ سـادات تنها خیـره بر محـمـل شده
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
من به خوان کرمت سخت طمع کار شدم لطف بیحد تو را دیدم و هوشیار شدم غافل از خود شدم و قافله را گم کردم غرق شهوت شده و سخت گرفتارشدم آنقـدر تور تـنـیـدست به دورم ابـلـیس غـافـل از رحمت آن خالق ستّـار شدم پیش چشم تو به هر کار بدی دست زدم در گنه؛ وای به هر دفعه جگر دار شدم غرق مستی و جوانی و غرورم بودم گـوئیا از در فـیض تو طـلـبکـار شدم ناگهان رحمت بیحـد تو بـاریدن کرد رمـضان آمد و من طالـب دیـدار شدم با نـسیـم سحـری روح به پـرواز آمـد خواب بودم من و از شوق تو بیدار شدم باده صوم و صلات تو مـریضم کرده من شفا کی طلبم؟ شکر که بیمار شدم صاحب این دل من وارث شمشیر علیست خـاک پـای پـسـر حـیــدر کـرار شـدم ثـمـر غـمـزۀ پُـر مـهـر ابـاصالـح بود که ز جان خـادم عـباس عـلمـدار شدم
: امتیاز
|
نوحۀ وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
اَسما منِ غمدیده دارم میروم سوی جنان با آه و سوز و ناله و خون دل و اشک روان او، جز قلب زار و مضطر ندارد شب عـروسـی، مـادر نـدارد جـان تو و جـان گـلم، در گـلـشـن ولایت گلچین کند بر یاس من، بعد از نبی جنایت آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* در شعب بوطالب دهم جان و به فکر کوثرم آتش گرفـته از غـم سنگـین دیوار و درم آه، روزی رسد که، با قلب خسته گردد گـل من، ساقـه شکسته من میرَوَم اما ز جان، در اضطراب اویم جان میدهم اما کسی، سیلی نزد به رویم آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومهام من، مظلومهام من، مظلومهام من (۲) ******************************* این ماجرا گذشت و وقت محنت و عزا رسید فصل عزای کوثر قـرآن مصطفی رسید آه، اسما بریزد، آب روان را عـلی بشوید، آن قـد کمان را گـل کرده اسما بر لبـش، آوای بیقـرینی کجایی ای خـدیجه تا، فـاطـمه را ببـیـنی آه، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا، آه و واویـــلا (۲) آه، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا، مظلومه زهرا (۲)
: امتیاز
|
نوحۀ وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای عـصمت ذات خـدا، نـور الهُدی بـیبـی خــدیـجـه، بـیبـی خــدیـجـه مـا را مکُـن از درگـه لطـفـت جـدا بـیبـی خــدیـجـه، بـیبـی خــدیـجـه تو دلخـوشیّ خـیـر الـورایی، تو حـامـی دین مصطـفـایی، تو مـادر آل هـل اتـایـی مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲) ************************************************** تو رفتی و ذکر همه، شد در غـمت آه و واویــــــــلا، آه و واویــــــــلا سـوزد دل اهـل سـمـاوات و زمیـن از اشـک زهــرا، از اشـک زهــرا مرثـیه خوانم با قـلب مضطر، من هم نـوا با آل پیـمـبر، که فـاطمه دیده داغ مادر مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲) ************************************************** رفـتی ز دنـیـا امّا بـعـد از تو شـود غــوغــا مــدیـنـه، غــوغــا مــدیـنـه زهرایمان جان میدهد در پشت در از ضرب کـیـنـه، از ضـرب کـیـنه در پشت در وای از حال زارش، وای از دل زار و بیقرارش، نه من نه تو گردد فضه یارش مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء، مـولاتی یا اُمَّ خیـرالنساء(۲)
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زهرا در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیهما
قسمت فاطمهات گشت جدایی که نگو مادری دادهام از دست، خدایی که نگو گشت در شعب ابیطالب و در عام الحزن به شما و پـدرم ظلم و جـفایی که نگو به چه زودی به رُخم گَرد یتیمی دارم شد بلند از جگرم سوز و نوایی که نگو تو نباشی به دلم رحـم ندارد این شهر میکِشد کار من و کوچه به جایی که نگو میخورد بر رُخ من ضربه ز دستی که مپرس میخورد بر بدنم ضربۀ پایی که نگو شده این فخر نصیب تو فقط ای مادر کرده بابـا کـفـنت بین عـبایی که نگـو باز شد حرف کفن وایِ من از بیکفنی روضه شد بار دگر کرببلایی که نگو زخم شمشیر درست است دلم را سوزاند سوخت اما دلم از سنگ و عصایی که نگو چـند دیـنار گـرفـتـند و بُـریـدنـد سری سرِ او رفت به نیـزه به بهایی که نگو
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای بانویی که زنده شد عصمت زنام تو پیک خـداست حـامل عـرض سلام تو ای آفـتـاب لـم یـزلـی هـمـنـشیـن تـان ای کـوثـر بهـشت نـبـی هـم کـلام تـو بیت الحـرام معـتکـف مسجـد شماست غـار حـراست چـله نـشـیـن طـعـام تو پیـراهن رسـول کـفـن شد که گـل کند تا روز حشر عـطـر نـبی در مشام تو ای سیّدِ زنـان بهـشتی که میگـریست چـشـمان سـیـد الــشـهـدا در مــقـام تـو سال عزاست چون تو به پرواز میرسی ای مـطـلـع غـم هـمه حُـسن خـتـام تـو « تا بر فراز ماذنههانام مصطفی است ثبت است بر جـریـده عـالـم دوام تو»
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
برای بعد وفاتت چه غصهها داری به روی گونۀ خود اشک غم چرا داری؟ تـو مـادر هـمـۀ هـادیـان ما هـسـتی چه جـایگـاه رفـیـعی میان ما داری شریعت نبـوی را تو تقـویت کردی مـقــام یــاوری مـذهـب خــدا داری توئی که مریم و آسیه در هوای توأند مـقـام مـادری أفـضل الـنـساء داری امیـر عـالـم ایـجـاد مـحـرم حـرمت مقـام هـمـسری خـتـم انـبـیـاء داری تمام ثـروت خود وقـف کردهای اما حـیا ز مسئـلت قـطعهای عـبا داری غـمین غـربت پیغـمبری تو ای بانو درون سینهات این غصه را چرا داری بخاطر نوههایت چرا حزین شدهای گریـز لحظـۀ آخر به نـیـنـوا داری؟ بخوان به یاد شه تشنه لب کمی روضه عـزای قـتـلـگـه شــاه کـربـلا داری
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
باید از غـصۀ تو چـشمِ فَـلک تَر باشد از خودت میگُذَری تا که پیـمبر باشد معنـیِّ مـادریِّ فاطـمه یعنـی قابـی… که طـلا کـوبـیّ آن سورِۀ کـوثـر باشد شاهدِ معرفت و عشق و تلاشَت زهراست اولیـن سـیـنه زنِ داغِ تو حـیـدر باشـد مـادر کُـلِّ بنـی هـاشِمـیـون نَه… والله مَنـصـَبَـت مـادریَّ قـلـبِ مطـهـَّر باشد دهـمِ مــاهِ خـدا مـیشـود عـاشـورایـی گـریـۀ روزِ دهـم قَــدرِ مُــقَــدّر بـاشـد رفتی اِی سنگ صبورِ حرم وُ جا دارد حرمی از غمِ دوریَّ تو مضـطر باشد مجلسِ ختم تو را مـادرِ سادات گرفت شـالِ مـاتـم به رویِ شـانۀ دلـبـر باشد
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
بیخـود نـبـی برای کـسی پـا نـمیشود بـیجـا مـحـبـتـت به دلـش جـا نمیشود تـو مــادر زلال تـریـنهـا خـدیـجـهای با هـیچ واژه اسـم تو مـعـنـا نـمیشود از درک جایگاه تو این سینه عاجز است این کـاسهها به وسعت دریـا نمیشود مـال و مـنـال داشـتـن تـو بـهـانـه بـود قـدر وفـای تو که به ایـنـهـا نـمیشـود هر همسری که همدم و غمخوار و یار نیست هـر مـادری که مـادر زهـرا نمیشود این الخـدیجـه گـفت نـبـی تا نشان دهد دیگـر کـسی شـبـیـه تو پـیـدا نـمیشود چـنـدین کـفـن برای تو آمـاده میشـود میخـواسـتم که بـگـذرم اما نـمیشـود گویا کسی به فکـر کـفـن نیست کربلا مادر بزرگ جای تو خالی ست کربلا
: امتیاز
|
زبانحال پیامبر در وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
ای مـهـربان خـانه، خـریـدار آه من بعد از خدا و بعد علی تکـیه گاه من روزی مـلـیکـۀ هـمه شهـر بـودهای آن روزها که یک تنه بودی سپاه من
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
سه سال آخر عُمرش شکستهتر شده بود بلی شکستهتر از فرطِ دردِ سر شده بود تـمام بال و پَـر او کـبود و زخمی بود که پیـش موج بلا بارها سپر شده بود بـلایِ شِعْـب به پایـان رسیـده بود امّـا خـدیـجه بیـشـتر آمادۀ خـطـر شده بود چـقـدر دیر به محـبـوبهاش رسـید نبی چقدر زود گـلـش عازمِ سفـر شده بود زنی که پیک اَجَل تحت امرِ مَردش بود به اختیار خودش بود مُحتضر شده بود نبی به فکر وصایایِ همسـرش بود و غمش به خاطرِ زهراش بیشتر شده بود شبیه فاطمهاش بود و در سه نوبتِ تلخ خدیجه صاحب عزای سه تا پسر شده بود چــقــدر جَـدّه ایـن خـانـدان اذیّـت شـد چقدر مادر سادات خونْ جگر شده بود چگونه بگذرم؟ از اینکه بین شعله و دود به قلب فاطمهاش داغ حملهور شده بود خدیجه سنگ ز کُـفّار خورد و دختر او سرش شکستۀ بیحُرمتیِ در شده بود نداد فاطمه رُخصت، وگـرنه در آتـش بـنا به سوختـن آن چهـل نفـر شده بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام عسکری علیهالسلام
ای معـدن شجـاعت و ای کـوه اقـتـدار فصل تو هست فـصل شکـوفاییِ بهـار ای که بهشت با همه آفاق مست توست
: امتیاز
|
رحلت امام خمینی رحمة الله علیه و مدح مقام عظم رهبری
با غـریـبان ای دلا دمـساز شو لحظهای با عاشقان همراز شو ای که راه سرخ از یاد تو رفت دین سرخ و اصل و بنیاد تو رفت ای دل امشب جان مولا مرد باش با قلوب اهل دین هـمدرد باش خـیز و حـزب الله را یاری نما با ولایت بهـر دین کـاری نـما طالب ذکـر و سـلام بَـرد باش چون خـمینی آشنا با درد باش اهل دین درد آشـنای حـیـدرند آشـنـا با رنگ و درد کـوثـرند حرف ما همدرد بودن با ولی ست درد تنهایی زهـرا و عـلی ست درد ما از درد پهـلـو مـیرسد و ز کبود زخـم بـازو میرسد درد ما درد فـراق مهدی است شیعیان این لحظۀ هم عهدی است کو کـسی تا که بـدانـد درد ما؟ درد ما خـواند ز روی زرد ما ما به دنـبـال هـدایـت میرویـم بـا عـلـمـدار ولایـت مـیرویـم او چو روح الله فرمان میدهد پیروان را درس قرآن میدهد شد هزاران غم نهان در سینهاش دوست نه از دشمن دیرینهاش دشمـنانی که کـنارش مینهـنـد با تعارف جام زهرش میدهند ای تبهکاران گناهش چیست چیست؟ جرم او آیا خمینی دوستی ست در مسیـر چند ساله یک نفـس راه او راه خـمـیـنی بود و بس راه او راه شـهـیـد کـربـلاست هم نوایی با حسین سر جداست هم نـوایی با فغـان زینب است درد غربت خود نشان زینب است دل اگر دم از خـمیـنی میزنی دم ز غـمهای حـسینی میزنی
: امتیاز
|